محل تبلیغات شما

سایه دخت



اینجا ، روی این کره ی کثیف وخاکی وقتی یه دختر نوزده ساله هنوز تو آسمونا سیر میکنه و از دیدن لانچ راکت ها ذوق مرگ میشه و خودشو توی فال هوی و رفتن به سمت مریخ تصور میکنه یا وقتی تو رویاهاش خودشو توی یه آزمایشگاه بزرگ و مسِول پروژه ی رویاییش میبینه یا وقتی که جودی آبوت نگاه میکنه و لذت میبره ، حتی وقتی که هنوز جوراب عروسکی میخره و نقاشی فانتزی میکشه و رمان فانتزی میخونه و همراه شخصیت رمان با اژدهای به رنگ خون اش تو یه شب روشن با نور ماه پرواز میکنه و قطرات یخ توی آسمون رو نفس میکشه.
احمقی برای پسر 29 ساله اش ازش خواستگاری میکنه . اینجاس که اون دختر از دنیای خودش سقوط میکنه و وقتی همراهی احساسی  مامانش با اون احمق رو میبینه به این فکر میکنه که باید بره. باید هرچه زودتر خودشو پرت کنه بیرون از این دایره ی جبر جغرافیایی و مغز های کوچیکی که توش کپک زدن
این توهین بزرگیه به نظر من. اینکه پسر 29 ساله ای که دنیای مستقل رو تجربه کرده و از هر لحاظی استقلال داره و اصولا باید به بلوغ عقلی میرسیده بخواد با دختری ازدواج کنه که هرچی از دنیا میدونه شهر خودش و نهایت استان خودش و اسکرین موبایلشه. فکر پشت این قضیه آدم رو بیشتر اذیت میکنه. اینکه دختر نباید چشم و گوشش باز باشه که خدایی نکرده بهتر از شوهرشو نبینه و دلش نخواد.
 این نگاه پست ، سطحی و خارج از عقل و حتی اسلامی که بهش معتقدن چرا باید تو قرن بیست و یک تو یه خراب شده ای وجود داشته باشه
واقعا انتظار دارین دختری که آرزوش هنوز دیدن لانچ موشک هاس و رفتن به ناسا و لابراتور های زیست شناسی و تشخیص پزشکیه تموم مزخرفات یک رابطه با این حجم پستی و حقارت رو قبول کنه؟. 
فقط میتونم بگم متاسفم و ناتوانم از بیان کردن اون کوه احساس حقارتی که بهم وارد شد با کیبورد سفت و سخت یه دستگاه باینری
ولی 
ولی 
ولی 
اگر لحظه ای این فکر چندشناک به ذهن کسی خطور کنه که من. با فکرایی که تو سرمه و با اون همه ایده ای که هنوز فرصت نکردم برمم سراغشون و با اون همه شوق خواستن و تلاش کردن برا ساختن زندگی خودم قراره یه زندگی معمولی و مزخرف و آشغال پر از چرندیات یه قوم کوته فکر و مریض رو بپذیرم باید بگم سخت در اشتباهه. این روزام انقدر پره از مشکل و خستگی و درگیری که برا این حرفای مفت جایی ندارم . نوشتمشون تا توی ذهنم یه اپسیلون هم جایی برای اشغال نداشته باشن.
پ.ن. دلبر حداقل یه ادرس ایمیل بده بهم یا تو سایت فعال باشببخشید که گم شدم تو منجلاب فعلی زندگیم.

امروز داشتم موهامو شونه میکردم که یهویی خون دماغ شدممامانم ترسیده بود. اونقد گفتم به خاطر بهار و آب و هواشه که بالاخره باور کرد چقد نگرانن اینا.

سرم درد میکرد چن روزه انگار مغزم تحت فشاره یه جورایی افتادم به روغن سوزی دلیلشم نمیدونم. سرما هم خوردم و احساس میکنم تب دارمالهی به حق پنج تن کرونا نباشه. خخ

چی بگم براتون از رفتارای بچگونه ی یه پیرزن 86 ساله. از این بخش بگذریم.

شاید چن روز استراحت کنم فقط


نشد بازم. دلم میخواد بازم تلاش کنم براش. چون این بار اشتباهاتمو کامل جلوی چشمم میبینم. ولی از یه طرف دیگه هم میدونم با شرایطی که داشتم، بهترین تلاشمو کردم. نمیگم توانم در همین حد بود. چون هنوز باور دارم که میتونستم بهتر از این باشم. ولی خب امسال من با مشکلات زیادی دست به یقه بودم. الان که فکر میکنم میبینم شاید میتونستم بهتر باهاشون کنار بیام و اثراتشونو کمتر کنم ولی یه صدایی تو ذهنم پلی میشه که نه نمیشد.

میدونین، میخوام بگم که اگه یه راهیو میخواین شروع کنین اولش باید ذهن و روانتونو براش آماده کنین. من واقعا برام سخت بود. زیاد خوندم ولی تمرکز لازمو نداشتم. میدونستم هم که تمرکز ندارم و دلیلشو هم میدونستم ولی بازم فکر کردم اگه همینطوری ادامه بدم مشکلی پیش نمیاد. روم نمیشه تو صورت بابا و مامانم نگاه کنم. هم ازشون خجالت میکشم و هم ازشون عصبانیم.

به احتمال زیاد، اگه بازم روزگار نخواد دهنمونو آسفالت کنه، روانشناسی تبریز قبول میشم. بهش علاقه دارم ولی نمیزارم متوقفم کنه. یه مدت به خودم فرصت میدم. فقط برای اینکه حالم بهتر شه. یه خورده کارایی که دوس دارمو انجام بدم. یه خورده به سلامتی جسمی و روحیم رسیدگی کنم. یه خورده فشار روم کمتر شه. بتونم از ته دلم بخندم. این دپرشن لعنتیو یه کاریش بکنم و .

خنده داره نه؟ میخوام در حالی که دپرسم روانشناسی بخونم.

بگذریم. دنیا هنوز قشنگیاشو داره. خورشید هر روز طلوع میکنه. خروس تو حیاط ما هم همچنان بی محل میخونه و خوابو ازمون میگیره.

فعلا تنها چیزی که ازش مطمئنم اینه که نمیزارم لذت تجربه کردن یه چیزایی رو دلم بمونه. مثل اون چیزی که لیلا بهم گفت و چشمام قلبی شد. یا دیدن یه لبخند و ستاره بارون تو چشماش.


آخرین جستجو ها

بامداد خمار maletiwatch راهنمایی برای خرید مبلمان ccmobiliagallery.com پرورش بانویِ صبح ثبت برند- ثبت ارزان شرکت bilslearnsighmort Bệnh Xương Khớp گرجستان سایت تخصصی موبایل